دلنوشته هایی پر از عشق وخاطره

نیلوفر
نیلوفر

خوش باشید


دلنوشته هایی پر از عشق وخاطره





پیوند ها

دل نوشته هایم...

ردیاب جی پی اس ماشین

ارم زوتی z300

جلو پنجره زوتی

مطالب اخير

پیرمرد ودختر...

(وصیت نامه عشق)

(تصنیف عشق)

//کودکی//

<ندای آغاز>

((سوره تماشا))

<<من>>

(وای ،این شب چقدر تاریک است)

فانتزی2

تنهایی

مرگ وزندگی(سهراب سپهری)

خوانندگان مشهور ایرانی

کاریکاتور جدید

پوستر عشق

یادش بخیر.....

در نهان به انانی دل میبندیم که دوستمان ندارند ،ودراشکارااز انان که دوستمان دارند غافلیم شاید این است

مجری که واسه ماه عسل ساخته شده

و اینگونه عشق افریده شد

دروازه بانی از یاد رفته(میثاق معمارزاده)

همه چیز آن طور که به نظر می آیند نیست...

نويسندگان

نیلوفر

پیوند های روزانه

حواله یوان به چین

خرید از علی اکسپرس

دزدگیر دوچرخه

الوقلیون

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

وبلاگ دهی LoxBlog.Com

امكانات جانبي

RSS 2.0

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 61
بازدید هفته : 73
بازدید ماه : 73
بازدید کل : 21129
تعداد مطالب : 25
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


تصاویر زیباسازی نایت اسکین
کد تغییر شکل موس -->

<-PollName->

<-PollItems->

پیرمرد ودختر...

فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای سنگیرمرد از دختر پرسید :
 
غمگینی؟نه
 
مطمئنی ؟نه
-
 چرا گریه می کنی ؟
-
 دوستام منو دوست ندارن .
 
چرا ؟چون قشنگ نیستم
 
قبلا اینو به تو گفتن ؟
نه -
ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم
...
-
 راست می گی ؟
-
 از ته قلبم ....آره
دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید ؛ شاد شاد.
چند دقیقه بعد پیر مرد اشک هاش را پاک کرد ؛ کیفش را باز کرد ؛ عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت !!!

 

...

 

شنبه 3 فروردين 1392برچسب:,

|

(وصیت نامه عشق)

 در روزی بارانی مرا دفن کنید تاآتش قلبم خاموش گردد .مرا درطابوتی بگذارید از چوب تابدانندعشق من مانند چوب خاکستر شد.دستهایم را بر روی سینه ام قراربدهید تا بدانند همیشه

 

دوست داشتم کسی را در آغوش بگیرم.چشمهایم را باز بگذارید تا بدانندهمیشه چشم انتظار بودم.صورتم را به غروب افتاب گذارید تا بدانند عشق من غروب کرده   وزندگی من تمام شده.

 

مرا درافتاب بگذارید تا بدانند عشثقم شعله ور شده.............................

 

 ....


ادامه مطلب

شنبه 3 فروردين 1392برچسب:,

|